مرحوم مقرم مینویسد:
حضرت
علی اکبر علیه السلام در روز یازدهم شعبان (10) سال 33 هجری دو سال قبل از
کشته شدن عثمان (11) به دنیا آمد و این موافق است با قول ابن ادریس؛ در
(سرایر) که فرموده:
حضرت علی اکبر علیه السلام در خلافت عثمان ملعون چشم به دنیا گشود.
پس
در روز عاشورا آن بزرگوار 27 ساله بوده و تایید میشود به اتفاق مورخین و
علماء علم نسب که حضرت علی اکبر علیه السلام از امام سجاد علیهما السلام
بزرگتر بوده، و امام سجاد علیه السلام در روز عاشورا 23 سال داشتهاند، و
این که بعضی سن آن جناب را 17 یا 18 یا 19 سال نقل کردهاند، با این اتفاق
مغایر است، مضافا بر این که شاهدی بر قول خود ندارند. (12)
ابن شهر آشوب؛ مینویسد:
علی اکبر هیجده سال داشت، و گفته شده 25 ساله بوده است. (13)
محدث قمی؛ میگوید:
در
سن علی اکبر اختلافی عظیم است، ابن شهر آشوب و محمد بن ابی طالب گویند، 18
ساله بوده و شیخ مفید او را 19 ساله دانسته (14)، بنابراین از امام زین
العابدین علیه السلام کوچکتر بوده است.
و بعضی گویند 25 ساله بوده و
غیر از این هم گفتهاند. پس علی اکبر از برادرش امام سجاد علیه السلام
بزرگتر بود و این اصح و اشهر اقوال است.
از شیخ اجل ابن ادریس در خاتمه
کتاب حج نقل میکند که حضرت علی اکبر علیه السلام بزرگتر بوده، و آن جناب
در زمان خلافت عثمان متولد شده است، و از جدش امیرالمومنین علیه السلام
روایت کرده است، و شعراء در مدح او اشعار سرودهاند.
آن گاه ابن ادریس در رد کسانی که میگویند علی اکبر کوچکتر بوده مینویسد:
در
این باب باید به خبره این فن که علماء نسب و تاریخ و اخبارند، مانند زبیر
بن بکار رجوع نمود، و نام جمعی را میبرد که همگی علی اکبر علیه السلام را
بزرگتر میدانند و بر این قول اتفاق دارند.
سپس محدث قمی؛ میفرماید:
در
این جا گفتار ابن ادریس که فارس این میدان است، و با تتبع کافی به صراحت
سخن گوید، کافی است، و مضمون اشعاری که در مدح او وارد شده، و گفتار معاویه
ملعون در حق او (که خواهد آمد) موید است (15).
مرحوم ملا هاشم مینویسد:
شهید
در (دروس) و کفعمی فرمودهاند که: آن حضرت 25 ساله بوده که دو سال از حضرت
زین العابدین علیه السلام بزرگتر بوده، و احتمالا این قول اقوی باشد.
اولا به جهت این که همه محدثین و مورخین علی شهید را علی اکبر نوشته و حضرت زین العابدین علیه السلام علی اصغر.
و ثانیا: در مقاتل نقل شده که حضرت زین العابدین علیه السلام در مجلس ابن زیاد (در جواب آن ملعون که گفت:
مگر علی کشته نشد) فرمودند:
«کان لی اخ اکْبر منی یسمی علیا فقتلْتموه»
آن که او را کشتند برادر بزرگترم علی بوده.
و ثالثا: در (سرایر) و در مقاتل در احوال حضرت علی اکبر علیه السلام نوشتهاند:
آن
جناب در خلافت عثمان به دنیا آمده و از جدش امیرالمومنین علیه السلام
روایت کرده است، و کفعمی و شهید اول در (دروس) همین را اختیار کردهاند.
(16)
مرحوم عمادزاده نیز همین قول را اختیار کرده، و از بسیاری مورخین
نقل کرده که آنها حضرت علی اکبر علیه السلام را از امام سجاد علیه السلام
بزرگتر میدانند (17).
موحوم مقرم از بیش از 28 نفر از علماء و مورخین شیعه و سنی نقل نموده که: آن جناب از برادرش امام سجاد علیه السلام بزرگتر بوده است.
مادر حضرت علی اکبر علیه السلام
لیلی دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی است، و عروه بن مسعود یکی از سادات اربعه در اسلام است، و از بزرگانی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را مثل صاحب یاسین که قوم خود را به خدا دعوت کرد و او را کشتند و شبیهترین مردم به عیسی بن مریم نامیدند.
وجه نامگذاری حضرت علی اکبرعلیه السلام
در اینکه چرا امام حسینعلیه
السلام نام فرزندان خود را علی میگذاشت، رازی نهفته است و درسی گرانبها
به پیروان اهل بیتعلیهم السلام میدهد. جستجوی حق در تاریخ، بهترین راهی
است که میتوان فلسفه عمیق و درونی این نامیدن را به دست آورد. تامل در
تاریخ بنی امیه و دوران حکومت آنها، مطالبی بسیار ارزنده و مهم را به
ارمغان میآورد.
امویان سیاستی را اجرا کردند که در اثر آن، داماد و وصی
رسول خداصلی الله علیه وآله مورد تهاجم قرار گرفت، به حدی که دستور
میدادند بالای منابر، به امام علیعلیه السلام ناسزا بگویند. این حرکت به
شکلی دقیق و طراحی شده صورت گرفت که تا حدود یک صد سال پس از آن، میان مردم
سوریه و لبنان این لعن و ناسزاها رایج بود، و در شهرهای غرب و شرق اسلام و
در همه جا بر فراز منابر، علیعلیه السلام را لعن میکردند.(110) حتی در
مقدس ترین شهرهای اسلامی، مکه و مدینه، امام را لعن مینمودند و فقط در
استان سیستان از فرمان معاویه سرپیچی شد که به جز یک بار بر منبر، امام را
لعن نکردند.(111)
خطیبان مزدور هیچ حیایی نداشتند، حتی در مقابل خاندان
علوی، آن امام بزرگ را لعن میکردند. چنانکه علامه سید مرتضی عسکری این
داستان را از ابن حجر نقل میکند: «در مجلسی که امام حسن مجتبیعلیه السلام
در آن حضور داشت، عمرو عاص بر فراز منبر رفت و امیر المومنین علیعلیه
السلام را مورد نکوهش قرار داد. پس از او، مغیره این کار را انجام داد. در
این موقع، به آن حضرتعلیه السلام پیشنهاد شد به منبر رود و جواب آن دو را
بدهد. حضرت بالای منبر میرود و پس از حمد و ثنای الهی آن دو نفر را مخاطب
قرار میدهد و میفرماید: شما را به خدا سوگند میدهم آیا به خاطر ندارید
که پیامبرصلی الله علیه وآله در جریانی، سواره، جلودار و راننده مرکب آن
سوار را لعن کرد؛ که آن سواره ابوسفیان بود و جلودار و راننده مرکب او،
معاویه و پسرش یزید بودند.
طرح نابود کردن هواخواهان امام علیعلیه
السلام و نشر احادیث دروغین، سرلوحه کار بنی امیه بود. از یک طرف معاویه در
سرزمین شام و از طرف دیگر، طرفداران و همکیشان بنی امیه در مدینه، که
مرکز حکومت اسلام بود، ساکت نبودند؛ خصوصا عایشه همسر پیامبرصلی الله علیه
وآله اسلام را با فتواهای دروغین خود، حقایق را وارونه جلوه داد و با علی و
فرزندانش دشمنی آشکار کرد، که به راه انداختن جنگ جمل، نمونهای بارز از
کارهای این زن به شمار میآید، تا جایی که بعد از شهادت امیر المومنین
علیعلیه السلام، از رفتارش دست برنداشت و به پیروانش توصیه کرد که نام
بچههای خود را «علی» نگذارند؛ بلکه عبد الرحمن نام قاتل علیعلیه السلام
را انتخاب کنند. حال با این اوضاع و احوالی که به وجود آورده بودند، طبیعی
است که با عکس العمل فرزندان علیعلیه السلام رو به رو شدند.
وجود مقدس
امام حسینعلیه السلام با آن جو حاکم و خفقانی که بود، نام فرزندان خود را
علی میگذاشت. عبید الله بن زیاد به امام سجادعلیه السلام گفت: آیا تو علی
بن الحسینعلیهما السلام هستی؟ آن حضرت فرمود: آری. گفت: مگر خدا علی بن
الحسین را نکشت؟ آن حضرت فرمود: برای من برادری بود به نام علی، که مردم او
را کشتند.(112)
نکته مهمی که در این قسمت از بحث وجود دارد، این است که
عاشقان راستین امیرالمومنین علیعلیه السلام نباید غافل باشند و به جای
نام مقدس و روحبخش علی و فرزندان او، نامهای دیگری را انتخاب کنند. گرچه
هرکس هر نامی که بخواهد میتواند انتخاب کند؛ ولی منصفانه قضاوت کنید آیا
کسی که امید به شفاعت مولای متقیان دارد، نامی غیر از نام مبارک او انتخاب
میکند؟!(113)
کنیه حضرت علی اکبرعلیه السلام
ابوحمزه ثمالی از امام
صادقعلیه السلام روایت نموده: هنگام زیارت علی اکبرعلیه السلام، صورت بر
قبر بگذار و سه بار بگو: «صلی الله علیک یا ابالحسن». شاید این کنیه برای
تفال باشد، زیرا فرزندی به نام حسن داشته است.
روایت احمد بن ابونصر بزنطی گواه این مدعا است. بزنطی از حضرت رضاعلیه السلام پرسید: آیا میتوان با زنی و ام ولد پدر او ازدواج کرد؟
حضرت
فرمود: اشکالی ندارد. سپس پرسید: گفتهاند علی بن الحسین، امام سجادعلیه
السلام با دختر امام حسن مجتبیعلیه السلام و با ام ولد آن حضرت ازدواج
نمود؟ امامعلیه السلام فرمود: چنین نیست. امام سجادعلیه السلام با دختر
امام حسنعلیه السلام ازدواج کرد، و ام ولدی که گفتی، مربوط به علی بن
الحسینعلیهما السلام است که در کربلا به شهادت رسید، و او را نیز به عقد
خود درآورد. این حدیث سندی است که علی اکبرعلیه السلام کنیزی(3) داشته که
برای او فرزندی آورده است.(4)
همچنین در زیارتی که ابوحمزه ثمالی از
امام صادقعلیه السلام نقل کرده، گوهری یگانه و حقیقتی تابناک به دست
میآید که دست روزگار و خیانتکاران، آن را از بین برده و آن این است که:
علی اکبرعلیه السلام دارای خانواده و فرزند بوده، شاید نسل آن بزرگوار
استمرار نیافته است.
امام صادقعلیه السلام میفرماید: «صلی الله علیک
وعلی عترتک واهل بیتک وآبایک وابنایک وامهاتک الاخیار الذین اذهب الله عنهم
الرجس وطهرهم تطهیرا»؛
«درود خدا بر تو و خانواده و اهلت، و پدران و
مادران و فرزندانت، انسانهای خوبی که خدای تعالی رجس و پلیدی را از ایشان
دور کرد و پاکیزهشان گردانید».
عبارت «وعلی عترتک» دلالت بر خانواده
دارد. عترت، به معنای خانواده و فرزندان است. پس اگر علی اکبرعلیه السلام
خانواده نداشت، در کلام امام معصومعلیه السلام، که آشنای به فن بلاغت و
اقتضای حال است، وارد نمیشد.
ابن قولویه این روایت را در «کامل
الزیارات» با سندی صحیح و راویانی ثقه نقل کرده است، از جمله علی بن مهزیار
اهوازی، که کاملا مورد وثوق امام جوادعلیه السلام بوده است. دلیل این
مطلب، فرمایش امام در نامهای است که به وی مرقوم فرمود: همانا تو را در
خدمت و طاعت آزمودم، اگر بگویم مانند تو را ندیدهام، امید آن دارم که در
گفتار راستگو باشم.
یکی دیگر از راویان ثقه، ابن ابی عمیر است، مرد
بزرگواری که هارون الرشید به جرم تشیع دستور داد سندی بن شاهک صد و بیست
تازیانه به او زد، سپس وی را زندان کرد و تا صد و بیست دینار نداد، آزاد
نشد.
لقب حضرت علی اکبرعلیه السلام
این علی به (اکبر) ملقب شد؛
زیرا از امام زین العابدینعلیه السلام بزرگتر بود. امام سجادعلیه السلام
این مطلب را در پاسخ زیاد ملعون که پرسید: مگر خداوند علی را در کربلا
نکشت؟ فرمود: من برادری بزرگتر، به نام علی داشتم که شما او را کشتید.
ابن
جریر طبری میگوید: حمید بن مسلم گفت: علی بن الحسین اصغر را دیدم، در
حالی که بیمار بود.(5) و علی اکبرعلیه السلام فرزند امام حسینعلیه السلام
بود و از او نسلی نماند، که مادرش ام ولد بود.(6)
علی اکبرعلیه السلام
با پدرش کنار نهر فرات در کربلا به شهادت رسید، و فرزندی نداشت، علی
اصغرعلیه السلام نیز در کربلا همراه پدرش بود، وی بیست و سه سال داشت و
بیمار بود.(7)
قرمانی میگوید: شمر ملعون برای کشتن علی اصغرعلیه السلام که بیمار بود، تلاش کرد.(8)
دمیری
در «حیاه الحیوان» در ماده (بغل) گفته است: علی اصغر به زین العابدینعلیه
السلام ملقب بود. برادر بزرگتری داشت به نام علی اکبر، که در کربلا با
پدرش شهید گردید.
سبط ابن الجوزی گفته است: علی اکبرعلیه السلام با پدرش
شهید شد و علی اصغر که زین العابدینعلیه السلام است، نسل پدر از او ادامه
یافت.(9)
شیخ صدوقرحمه الله در کتاب «مجالس» از امام صادقعلیه السلام
آورده است: امام حسینعلیه السلام با فرزندانش علی اکبر و علی اصغر به
کربلا آمد.(10)
شبلنجی در نور الابصار گفته است: از فرزندان حسینعلیه
السلام، علی اکبرعلیه السلام است که با پدرش شهید گردید، و دیگری علی اصغر
زین العابدینعلیه السلام است.(11)
فخرالدین طریحی در «منتخب»، از حضرت سجادعلیه السلام به علی اصغر و شهید را به علی اکبر نام برده است.(12)
اینها مورخانی هستند که از حضرت سجادعلیه السلام به علی اصغر یاد کرده و تصریح به کوچکتر بودن ایشان از علی اکبر نمودهاند.
تربیت حضرت علی اکبر علیه السلام
تربیت شدن در دامان عمویش
حضرت مجتبی علیه السلام و پدرش سیدالشهداء علیه السلام در کافی و فقیه و
تهذیب در زیارتی از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که … کنار قبر فرزند
آن حضرت علی بن الحسین علیهما السلام که نزد پای پدر مدفون است میروی و
میگویی:
«السلام علیْک یابْن رسول الله، السلام علیْک یابْن امیرالْمومنین، السلام علیْک یابْن الْحسن و الْحسیْن».
سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیرالمومنین، سلام بر تو ای فرزند حسن و حسین (24).
شیخ صدوق رحمه الله علیه بعد از نقل این زیارت میفرماید:
این اصح زیارات نزد من است.
گفتهاند:
برای
این فرزند امام حسن علیه السلام گفته شده که چون امام مجتبی علیه السلام
مربی و معلم حضرت علی اکبر علیه السلام بوده است، و در حدیث آمده:
«انما الْآباء ثلاثه: منْ ولدک و منْ علمک و منْ زوجک».
پدر سه گونه است؛ آنکه تو را به دنیا آورد، و کسی که تو را تعلیم نموده، و دیگر پدر زن».
محدث قمی؛ مینویسد:
در
این مدتی که آن حضرت در دنیا بود، عمر شریف خود را صرف عبادت و زهادت و
اطعام مساکین و اکرام مسافرین، و سعهی در اخلاق و توسعه در ارزاق فرموده
به حدی که در مدحش گفته شده:
لمْ تر عیْن نظرتْ مثْله
منْ محْتف یمْشی و لا ناعل
هیچ دیدهای مانند او ندیده است، نه کسی که پابرهنه راه میرود و نه کفش پوشیده.
و در زیارتش خوانده میشود:
«السلام
علیْک ایها الصدیق الشهید الْمکرم و السید الْمقدم الذی عاش سعیدا و مات
شهیدا و ذهب فقیدا فلمْ تتمتعْ من الدنْیا الا بالْعمل الصالح و لمْ
تتشاغلْ الا بالْمتْجر الرابح».
چگونه چنین نباشد آن جوانی که اشبه مردم
به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود و آداب را از دو سید جوانان
اهل بهشت اخذ نموده، چنانکه عبارت زیارت مرویه معتبره آن حضرت: «السلام
علیْک یابْن الْحسن و الْحسیْن» دلالت بر این مطلب دارد (25).
حضرت
امیرالمومنین علی علیه السلام بسیار او را دوست میداشت، حتی اینکه او را
مدح نموده، اشعاری در مدح او میسرود، از آن جمله ابن ادریس در سرایر ذکر
کرده که حضرت امیر علیه السلام در شان او فرموده:
لمْ تر عیْن نظرتْ مثْله
منْ محْتف یمْشی و لا ناعل (26)
ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین از مغیره نقل میکند که روزی معاویه گفت:
امروز سزاوارترین مردم به خلافت کیست؟
گفتند:
تو، گفت:
چنین
نیست بلکه امروز سزاوارترین مردم بر این امر علی بن الحسین علیهما السلام
(علی اکبر علیه السلام ) است. چون جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
میباشد و شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و جمال و بزرگ منشی ثقیف در او
جمع است (27).
ازدواج حضرت علی اکبر علیه السلام
اگر بگوییم آن جناب هنگام شهادت 25 سال یا بیشتر داشتند حتما ازدواج کرده بودند، چون این بزرگوار تارک این سنت عظیمه نخواهند بود.
از حدیث بزنطی و بعضی عبارات زیارت آن جناب استفاده میشود که آن بزرگوار ازدواج نموده و دارای فرزند بودند.
در کافی و تهذیب و قرب الاسناد روایت نموده که بزنطی از حضرت رضا علیه السلام سوال کرد:
آیا میشود زنی را با ام ولد پدر آن زن تزویج نمود؟
فرمودند:
بلی، گفت:
به
ما خبر رسیده که حضرت سجاد علیه السلام چنین نمودند؟ - یعنی دختر امام حسن
مجتبی علیه السلام و کنیز ام ولد آن حضرت تزویج کردهاند - امام رضا علیه
السلام فرمودند:
چنین نیست بلکه حضرت سجاد علیه السلام دختر امام حسن
علیه السلام ، و نیز ام ولد از حضرت علی اکبر علیه السلام - که در کربلا
شهید شده بود - را تزویج نمودند (18).
و در زیارت حضرت علی اکبر علیه
السلام - که ابوحمزه از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده آمده است: «… صلی
الله علیْک و علی عتْرتک و اهْل بیْتک و آبایک و ابْنایک و امهاتک
الْاخْیار الْابْرار الذین اذْهب الله عنْهم الرجْس و طهرهمْ تطْهیرا
السلام
علیْک یا ابْن رسول الله و ابْن امیرالمومنین و ابْن الْحسیْن بْن علی و
رحْمه الله و برکاته لعن الله قاتلک و لعن الله من اسْتخف بحقکمْ و قتلکمْ
لعن الله منْ بقی منْهمْ و منْ مضی نفْسی فداوکمْ و لمضْجعکمْ صلی الله
علیْکمْ و سلم تسْلیما ثم ضعْ خدک علی الْقبْر و قلْ صلی الله علیْک یا ابا
الْحسن ثلاثا …» (19)
یعنی صلوات خداوند بر تو و بر اقوام و خاندان و
پدران و فرزندان و مادرانت، (پدران) نیکویی که خداوند پلیدی را از آنها دور
نمود و آنها را پاکیزه قرار داد. سلام بر تو ای فرزند رسول خدا و ای فرزند
امیرالمومنین و حسین بن علی رحمت و برکات خدا بر شما باد و خدا لعنت کند
قاتل تو را و خدا لعنت کند کسی که حق شما را کوچک شمرد و شما را کشت. خدا
لعنت کند کسانی که از آنها باقیماندهاند و گذشتگان از آنها. جان من فدای
شما و قبر شما باد. سلام و صلوات خدا بر شما باد. پس گونهات را بر قبر
بگذار و سه مرتبه بگو: صلوات خداوند بر تو باد ای اباالحسن …
حضرت علی اکبرعلیه السلام و چند مأموریت
حضرت علی اکبرعلیه السلام در کربلا مثل پروانه، گرد شمع ولایت میچرخید و حافظ خیام حرم بود. آن آقازاده نسبت بهامام نزدیکترین فرد محسوب میشد، هرکس به امام حسینعلیه السلام حاجتی داشت، به او مراجعه میکرد. شاهزاده علی اکبرعلیه السلام چند ماموریت حساس را در حماسه عاشورا عهدهدار بود:
1 - در ظهر عاشورا، هنگام خواندن نماز ظهر (نماز خوف)، عدهای اقتدا کردند و عدهای جلوی آنها صف کشیدند. دو نفر از آنها در این حال شربت شهادت نوشیدند. امام حسینعلیه السلام با اینکه حجاج بن مسروق مامور اذان گفتن بود، جوان برومندش را مامور اذان گفتن نمود و فرمود: عزیزم، اذان بگو تا نماز بخوانیم؛ زیرا بسیار مایل بود صدای دلنوازش را بشنود.(38)در این حال، حضرت علی اکبرعلیه السلام برخاست و عرض کرد: من به طلب آب میروم، امامعلیه السلام در حق فرزندش دعا کرد، علی اکبر مشک آب را برداشت و به سوی شریعه رفت و مشک را پر از آب نمود، به جانب پدر آمد و گفت: بابا جان! اگر آب زیاد آمد، پس از سیراب شدن برادرم، من هم تشنه هستم. امام طفلش را گرفت تا آب دهد که نامردان تیری زدند و بر گلوی علی اصغرعلیه السلام نشست، قبل از اینکه آن طفل آبی بنوشد.(41)
حضرت علی اکبرعلیه السلام مؤذّن کربلا
یکی از شعارهای مهم دین مقدس
اسلام، اذان است. اذان روح و ریحان در کالبد جامعه بشری میدمد. خانواده و
جامعهای که فرهنگ اذان در او زنده و پاینده باشد، دچار لغزشها و افکار
ناپسند نمیشود. اقامه اذان مربوط به دسته یا فردی به تنهایی نیست بلکه
فرهنگ اذان فرهنگی فردی، اجتماعی، خانوادگی بوده و اسلام سفارش میکند اذان
گفتن را در هیچ حالی ترک نکنید.
بنابراین برای حفظ اذان، وجود مقدس علی
بن ابی طالبعلیه السلام، 25 سال در خانه نشست و در این راه، چه خون
دلهایی که به او دادند و بالاخره در محراب مسجد کوفه در اقامه همین راه،
به شهادت رسید. امام حسنعلیه السلام برای حفظ اذان و فرهنگ آن صلح نمود، و
امام حسینعلیه السلام نیز برای حفظ آن قیام کرد.
حجاج بن مسروق، موذن
کاروان حسینی افتخار داشت در حضور امام زمان خویش و برای جماعتی اذان بگوید
که در آن جماعت، شخصیتهایی مانند: حضرت عباس بن علی، علی اکبر، قاسم بن
حسن، عون و جعفر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، زهیر بن قین و بریر حضور
دارند. در روز عاشورا اقامه نماز و اذان در راس همه امور بود؛ چه اینکه
نماز عروج ملکوتی و معراج انسان است.
نقل میکنند: وجود مقدس امام
حسینعلیه السلام در ظهر عاشورا دستور داد حضرت علی اکبرعلیه السلام اذان
بگوید.(42) صوت اذان حضرت علی اکبرعلیه السلام، صوت رسول اللهصلی الله
علیه وآله است، وجود او به فرموده خود امام حسینعلیه السلام، از لحاظ خلق،
خلق و منطق شبیه وجود رسول الله بوده است.
اما در اینکه در ظهر عاشورا،
حضرت علی اکبرعلیه السلام موذن بوده رازی نهفته و فلسفه عمیقی دارد. فلسفه
آن چیست؟ آیا غیر از این است که با اذان شبه مصطفی، وجدان خفته آن
ناآگاهان بیدار شود؟ شما بنگرید! جمعیتی حداکثر بالغ بر یکصد و بیست هزار
نفر و حداقل سی هزار نفر در کربلا جمع شدهاند، اینها میخواهند چه کنند؟
آیا هدف آنها دین و خداخواهی بود یا تخریب دین؟! کدام؟! اینها مردمانی
بودند تازه مسلمان و اکثر آنها جوان، جوانانی که اصلا حضرت رسولصلی الله
علیه وآله را ندیده بودند و بیشتر در دوران عمر و عثمان و معاویه به دنیا
آمده بودند.
یکصد و سیزده تن از صحابه در فتح سرزمین دمشق شرکت جسته و
یا به تدریج در آنجا سکونت داشتند. این عده، در زمان خلافت عمر و عثمان تا
آغاز حکومت معاویه مرده بودند و در زمان حادثه کربلا تنها یازده تن از آنان
زنده و در شام به سر میبردند و اینان مردمانی بین هفتاد تا هشتاد سال سن
داشتند که گوشهنشینی را اختیار کرده بودند.(43)
حال این پرسش مطرح است
که: چرا این صحابه در قبال حکومت یزید و قیام امام حسینعلیه السلام سکوت
نمودند؟ و یا کوفیان را که تحت حکومت یزید بودند و در کربلا حضور یافتند،
منع نکردند؟ امثال همین سکوتها، باعث شد که حداقل سی هزار نفر در کربلا
حضور یابند و خون پسر پیغمبر خود را بریزند.
یاران امامعلیه السلام
برای اینکه به سپاه مقابل اتمام حجت کنند که ما سپاهیان خاندان رسول گرامی
اسلامصلی الله علیه وآله هستیم، هرکدام از اصحاب خصوصا شهدای بنیهاشم که
به میدان میآمدند، خود را معرفی میکردند. لذا امام حسینعلیه السلام در
روز عاشورا فرمود: امروز اذان را شبه پیامبر - حضرت علی اکبرعلیه السلام -
بگوید، این مردم اگر نمیدانند، بدانند که این صدا صدای رسول اللهصلی الله
علیه وآله و گوینده آن شبه مصطفی علیه السلام است. شاید ضمیر ناآگاه و
پلید آنها بیدار شود و خون پسر فاطمه و علیعلیهما السلام را نریزند؛ اما
هزار افسوس! جنایتکاران آنچه را که نباید بکنند، کردند.
آری، روز
عاشورا، روز نماز و دعا، روز مبارزه و حماسه و دفاع از دین است، ظهر رسیده،
وقت نماز آمده، باید موذن اذان بگوید و آن هم علی اکبر! امام شنیدن صدای
دلنواز فرزندش را دوست دارد، مشتاق است تا میوه دلش با آن روح ملکوتی اذان
بگوید.
صدای ربانی او در فضا طنینانداز شده که ملایکه آسمان میشنوند و
میگویند: ببینید علی اکبرعلیه السلام اذان میگوید. اصحاب و بنی هاشم
صدای ملکوتی او را شنیدند، همه خوشحالند؛ چه اینکه شبه رسول اللهصلی الله
علیه وآله موذن است. زینب عقیله بنی هاشم هم خوشحال؛ چه اینکه پاره تن
برادرش اذان میگوید؛ اما ای عاشق راستین! در این حال زینبعلیها السلام
خوشحال است؛ ولی دلها بسوزد آن موقعی که صدای «یا ابتاه! علیک منی السلام»
علی اکبرعلیه السلام بلند شد. چه حالی داشت سید الشهداء و عمه سادات،
زینب؟! راوی میگوید: دیدم زنی را که ناله میزند و میگوید: ای میوه دلم!
ای میوه دل برادرم! خودش را به روی بدن قطعه قطعه حضرت علی اکبرعلیه السلام
انداخت، امام او را بلند کرد و به خیمهها برگردانید.(44)
جوانان عزیز!
از فرهنگ نماز و اذان دور نباشیم. هرچه روح نماز و اذان در جامعه ما
استوار باشد، به همان اندازه ما از تهاجم فرهنگی دشمن مصون و محفوظ خواهیم
ماند. ای جوانان! اذان بگویید، در هر کجا و در هر حالی که هستید، در محیط
کار و دانش، خیابان و بازار. فرقی ندارد و این یک افتخار است. حضرت علی
اکبرعلیه السلام چنین عاشقی میخواهد.
حضرت علی اکبرعلیه السلام به سوی فرات
آب مایه حیات هر جانداری است
که به آن نیاز دارد، همانگونه که خدای تعالی فرموده: «وجعلْنا من الْمآء
کل شیء حیا»؛(74) «حیات هر جانداری را از آب قران قرار دادیم».
خداوند
تبارک و تعالی در این جهان، حیات و ادامه آن را برای هر موجود زندهای
وابسته به آن قرار داده؛ لذا آن را برای همه مباح نموده و فرموده است:
«الناس شرع سواء فی الماء والکلاء»؛ «مردم در استفاده از آب و مرتع
برابرند». تنها افراد پست عنصر و بیریشه و لییم آن را از مردم باز
میدارند، کسانی که حیات انسانها برای آنان بیارزش است.
در تاریخ زندگی
پیامبران الهی و پیشوایان حق، منع استفاده از آب حتی از دشمنانشان وجود
ندارد و این موضوع هرگز از کسی، که بویی از شرافت و جوانمردی برده، شنیده
نشده است.
در جنگ صفین، معاویه لعنه الله بر رودخانه مسلط گردید و آب را
از لشکر امیرالمومنینعلیه السلام منع نمود؛ در مقابل، چون رهبر سالکان و
پیشوای عارفان علی بن ابی طالبعلیه السلام آب را از آن ستمکاران ددمنش پس
گرفت، آن را بر دوست و دشمن آزاد ساخت.
حضرت سید الشهداءعلیه السلام در
مسیر حرکت به سوی کربلا، حر و لشکر هزارنفره او را به همراه اسبانشان سیراب
ساختند، در حالی که آب، گرانبهاترین و کمیابترین چیزی بود که در اختیار
داشتند؛ اما روح قدسی و بخشش نبوی و ذات طیب و طاهر آن حضرت اجازه نداد در
آن بیابان سوزان، از جود و بخشش حیاتیترین ذخایرشان امتناع ورزد.
اینجاست
که مصداق «از کوزه برون همان تراود، که در اوست» تحقق مییابد و همین گروه
در آن صحرای خشک، که جرعهای آب به ارزش جان بود، از احسان و کرم امام
حسینعلیه السلام بهرهمند گردیده و سیراب شده بودند، در صحرای کربلا، آن
آب فراوان پرتلاطم و مواج را، که خود از آن مینوشیدند، از خاندان محمدصلی
الله علیه وآله دریغ داشتند.
چون پاسداران خیمهها، از طرق معمول، راهی به طرف آب نداشتند و حکمت الهی نیز اجازه کرامت و اعجاز را نمیداد.
پای
نهادن بر نیزه و شمشیر برای خاندان رسالت آسانتر بود تا روی برگرداندن از
درمانده، تا چه رسد به خاندان خود عنایت و لطفی ننمایند. ما از رنجها و
سختیهایی که مخدرات حرم دیدهاند، بیخبریم. شدت تشنگی بر خاندان امامت به
گونهای بود که اشرف مخلوقات و عزیزترین آنان نزد خدای تعالی و سید جوانان
اهل بهشت در آتش تشنگی میسوخت. این است پستی و رذالت بنی امیه که خاندان
رسالت را از آب محروم ساخته و در آن صحرای سوزان، مانع آب نوشیدن آنان
شدند، در حالی که سیراب نمودن انسانی تشنه دارای اجری بزرگ است، حتی اگر به
آب و آبادانی نزدیک باشد.
آری، علی اکبرعلیه السلام به این اجر و فضیلت
عظیم دست یافت. در حدیث امام صادقعلیه السلام آمده که فرمود: در روز هشتم
محرم، حضرت سید الشهداءعلیه السلام علی اکبرعلیه السلام را با سی سوار
برای آوردن آب از فرات، به سوی دشمن فرستاد. آنان خود را به لشکر دشمن زدند
و از جنگ خونبار هراسی نداشتند و پس از نبردی سخت، به فرات دست یافتند،
مشکها را پر کردند و به خیمهها بازگشتند.
شبه پیامبر، علی اکبرعلیه
السلام دوست داشت آب را زودتر از خود به تشنگان برسد و آماده بود حتی در
این راه، جان خود را از دست بدهد؛ اما قطرهای از آب هدر نشود.(75)
حضرت علی اکبرعلیه السلام در شب عاشورا
این شب، سختترین شبی بود که
بر خاندان رسول خداصلی الله علیه وآله گذشت؛ زیرا آکنده از بلا و غم و
ناراحتی و گرفتاری بود، پر از ترس و وحشت. تمام راهها به رویشان بسته بود،
هیچ امیدی به زنده ماندن نداشتند، حتی قطرهای آب هم نبود تا به کودکان
تشنه بدهند. آن لشکر انبوه، حرم نبوی را مضطرب و ترسان کرده بود و همه
ناامید از پیروزی در این نبرد، غربت و تنهایی، نبودن یاران کافی و عطش
جگرسوز که تاب و توانشان را میگرفت.
از یک سو، صدای تاخت و تاز سواران
دشمن و شیهه اسبهای آنان، گوش مخدرات حرم را میخراشید و از سوی دیگر، آه و
ناله جانسوز کودکان تشنه و گاه فریاد ترس آنان، دل اهل حرم را آتش میزد.
از سوی دیگر، نشانههای فتح و پیروزی در جبهه دشمن آشکار بود و صدای سرور و
شادی و کف زدنشان را میشنیدند و خود را مغلوب آن درندگان تشنه خون
میدیدند.
اما میبینیم حال و هوای مردان مجد و شرف، عزت و شجاعت؛ یعنی
بنی هاشم چگونه بود. آیا روحیهای داشتند که به حیات ادامه دهند و در نبرد
فردا حماسه آفرینند؟ آری، شیرزادگان خانه ابوطالب و یاران برگزیده بیمانند
حضرت سید الشهداءعلیه السلام در آنشب، که طوفان ترس و وحشت و بلا همچو
باران از هر سو بر آنان میبارید، غرق نشاط و سرور و شادی غیر قابل وصفی
بودند و چون کوههای سرکشیده استوار و مصمم؛ گویی بند از پایشان گسسته و
چون مرغان آزاد بعضی سرگرم عبادت و عدهای برای جنگ فردا آماده میشدند.
مناجات و راز و نیازشان در حال قیام و قعود، رکوع و سجود آنها بینظیر و
غیر قابل توصیف بود و آنها لحظه به لحظه خود را به خدا نزدیکتر میدیدند.
حضرت علی اکبر علیه السلام اوّل شهید از اهل بیت (ع)
چون اصحاب باوفای آن سرور به
درجهی شهادت رسیدند، و نوبت به خاندان آن بزرگوار رسید، حضرت علی اکبر
علیه السلام اول آنها بود که به میدان شتافت.
مرحوم سید بن طاووس؛ و ابن نما؛ نقل میکنند:
چون
با آن حضرت به جز خاندانش کسی نماند، علی بن الحسین علیهما السلام که از
زیبا صورتان و نیکو سیرتان روزگار بود بیرون آمد و از پدر اجازه جنگ خواست،
حضرت به او اجازه داد (28).
شیخ مفید؛ مینویسد:
هم چنان یک یک از
یاران سیدالشهداء علیه السلام پیش میآمدند و کشته میشدند، تا از همراهان
امام حسین علیه السلام جز خاندانش کسی به جای نماند. پس فرزندش علی بن
الحسین علیهما السلام پیش آمد (29).
ابن ادریس؛ مینگارد:
«و هو اول قتیل فی الْواقعه یوْم الطف منْ آل ابی طالب» علی اکبر علیه السلام اولین کشته از آل ابی طالب در روز کربلا بود (30).
از زیارت ناحیهی مقدسه هم چنین استفاده میشود که حضرت علی اکبر علیه السلام اول شهید از اهل بیت: بوده که میفرماید:
«السلام
علیْک یا اول قتیل منْ نسْل خیْر سلیل منْ سلاله ابْراهیم الْخلیل …» سلام
بر تو ای اولین جان باخته از خاندان بهترین زادگان (رسول اکرم صلی الله
علیه و آله و سلم از دودمان ابراهیم خلیل (31).